-
دوستت دارم ♥♥♥
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 21:35
شب است و آسمون پرستاره صدای بارون تموم خونه رو گرفته بود منم از توی پنجره اتاق داشتم بارون رومی دیدم انگار فایده نداره باید می رفتم تو حیاط بلند شدم و رفتم تازه نازی ( مرغ عشقم)رو هم با خودم بردم وای نمیدونید چقدر هوا سرد بود ولی به لذت دیدن بارون می ارزید. نازی بیچاره هم یخ کرده بود یه جوری تو. دستم کز کرده بود هر...
-
و عشق.........
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 21:32
در خود فکر بودم که به یارم چه فرستم..... ناگهان گل گفت مرا بفرست تا مظهر زیبایی او باشم.....گفتم نه ....گفت چرا؟ گفتم که یارم از صد تا گل خوشکلتر است .... ناگهان خار گفت مرا بفرست تا خاری بر چشم دشمنان او باشم...گفتم نه...گفت چرا؟..گفتم یارم انقدر مهربان است که دشمنی ندارد .... ناگهان قلبم گفت مرا بفرست تا از صمیم قلب...
-
شب.........
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 21:16
در میان دیدگانم خواب را گم کرده ام خسته ام از خستگی مهتاب را گم کرده ام چند سالی می شود مهمان ایینه شدم در میانش چهره شاداب را گم کرده ام در درون من هیاهوی عجیبی پا گرفت از هیاهو خنده کمیاب را گم کرده ام کوزه صبرم شکست از دست شبهای عطش چند گاهی است رنگ اب را گم کرده ام
-
ای که منم عاشق تو
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 23:40
هیچ نمی توان گفت در این سیاهی دروغ هیچ نمی توان سرود در این سیاهی سکوت باز به این و آن نگر مژده رسد به بی خبر باز همی به من نگر ای که تویی پر ز خبر باز کلام من شده این که تویی عاشق من چشم ببند به این و آن ای که تویی عاشق من من که به چشم دیده ام داغ جدایی تو را این که به من نظر کنی یا که به آن نظر کنی هیچ نمی شود نگاه...
-
عشق یعنی........
شنبه 13 مهرماه سال 1387 22:20
... عشق یعنی لایق مریم شدن ... عشق یعنی با خدا هم دم شدن ... عشق یعنی جام لبریز از شراب ... عشق یعنی تشنگی یعنی سراب ... عشق یعنی خواستن و له له زدن ... عشق یعنی سوختن و پر پر زدن ... عشق یعنی سال های عمر سخت ... عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ ... عشق یعنی با " خدا یا " ساختن ... عشق یعنی چون همیشه باختن ......
-
خورشید خانوم
شنبه 13 مهرماه سال 1387 21:52
روی حشاش حای تو بود اگر نبود حای کی بود حرف های من دروغ نبود آخه حشام محو تو بود زیر لبام زمزمه ی اسم مقدسه تو بود شبا هنوز به یادتو اتاق نورانی میشه کلبه ی تنهاییه من حای فرشته ها میشه صبحها می گم روز شده باز کحایی تو خورشید خانم دروازه ی دل باز باز بیا بیا خورشید خانم سربسرم نذار گلم خسته شدم نا ندارم برای دیدنه...